سفارش تبلیغ
صبا ویژن























بیـــدِ مَجنــــون

تحقیر میشدم که تُــــــــو قد جهان شدی
با روح بغض کرده ی مـــــــن آشنا شـدی

سرما گرفته بود دو دست مرا که تُــــــــو
در این دو قطب یخ زده آتشفشان شـدی

و مــــــــن تمام وسعت خود را دعا شدم
شاید تُو مستجاب شوی ، ناگهان شدی!

روح مــــــــــرا سکونــــ عجیبی گرفته بود
دریا شدی و بـاد شدی ، بادبـــــان شدی

تسخیر کرده بود مــــــــرا دستهای خاکـــ
تُــــــــــــو آمدی و بال مـرا آسمان شدی

تاریکـــــــ بود دخمه ی بختــــم کــه آمدی
تنها ترین ستاره ی این کهکــشان شــدی

چیزی نداشتــم همه از دستــــــ رفته بود
اما برای مــن ، تُـــــو زمین و زمان شـدی

فرقی نمی کند که به هم میرسیم یـــا ..
در سینه ام برای ابد جـــــــــاودان شدی

رضا اربعین


نوشته شده در پنج شنبه 91/3/18ساعت 1:32 عصر توسط بیـــدِ مَجنــــون نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin